Tuesday, October 12, 2010

خانم با حوصله ای دختر 3، 4 ساله پیراهن گل گلی اش را روی لبه دیوارکی راه می برد. یادم افتاد آقای پدر هم اعصاب تفریح مشابهی را برای من داشت. من دختر پیراهن گل گلی بودم که بالای ولی عصر روی لبه دیوارک دانشگاه مامایی یا هرچه هست راه می رفتم و وقتی دیوار تمام شد پرت شدم توی اتوبوس. می خواستم بگویم همه بچه ها دوست دارند مادری داشته باشند که کتانی سفید می پوشد و روسری قرمز، بی اعتنا به نگاه های آحاد ملت.

No comments: