Tuesday, October 12, 2010

خانم با حوصله ای دختر 3، 4 ساله پیراهن گل گلی اش را روی لبه دیوارکی راه می برد. یادم افتاد آقای پدر هم اعصاب تفریح مشابهی را برای من داشت. من دختر پیراهن گل گلی بودم که بالای ولی عصر روی لبه دیوارک دانشگاه مامایی یا هرچه هست راه می رفتم و وقتی دیوار تمام شد پرت شدم توی اتوبوس. می خواستم بگویم همه بچه ها دوست دارند مادری داشته باشند که کتانی سفید می پوشد و روسری قرمز، بی اعتنا به نگاه های آحاد ملت.

Monday, October 11, 2010

خطاب به دهه هفتادی ها

جونم براتون بگه مادر
شما یادتون نمی یاد...
اون موقع که ما ترم یکی بودیم 5000 تومن برای کتاب گرون بود. جاش می رفتیم سینما و ناهار یا شام بیرون می خوردیم و با آژانس بر می گشتیم خونه

Friday, October 1, 2010

در ادامه بحث شیرین دانشگاهی که ما داریم، باید عرض کنم آقای استاد راهنمای صوری در راستای عوام فریبی و وعده های دروغین چندی پیش اظهار کردند که بهتر است خاطرم را بابت هزینه کمرشکن آزمایش های مربوط به پایان نامه مکدر نکنم و از آقای ل ا ر ی ج ا ن ی که پیش پای شما به عنوان شخصیت بد هفته در پ ا را ز ی ت معرفی شد مساعده می گیرند. همین.

پ ن ،صرفاً جهت اطلاع: ما از این بی ناموسی ها بکنیم ؟ حکماً پس فردا هم باید روبنده بزنیم برویم چند صباحی بردفورد ظاهراً برای کسب علم و دانش و بعد هم بر گردیم بشویم نماینده نابرابرتری حقوق زنان !