Friday, February 26, 2010

من هم به جماعت بانوانی پیوستم که روی کرم ها یشان نوشته
Anti Aging

Wednesday, February 24, 2010

نوجوان درونم یوهان سباستیان را به راجر واترز می فروشد واز انواع داروهای کشنده استقبال می کند

کمی پایین تر از خیابان هفدهم یوسف آباد یک مهد کودک است. مهر و وفا
هر وقت تابلو را از تاکسی می دیدم، فکر می کردم واقعاً چه طور آدم هایی این جا تربیت(؟) می شوند و بعد هم نا خود آگاه یاد سگ و اسب می افتادم.
اما این هم نیست. در چنان شهری (؟) خیلی راحت تر می شود زندگی کرد

Tuesday, February 23, 2010

بیانیه شماره 5

من طلاق می خواهم. از خود زندگی

Tuesday, February 2, 2010

بیانیه شماره 4

مرا از آزمون باکی نیست

استرس قدری شاید

هم اکنون نیازمند یاری سبزتان هستیم
(انواع خدایان و مقدسات پذیرفته می شود)
و من توکل علی الله فهو حسبه؟





Monday, February 1, 2010

دو کس نزد ایرانیان عزیزند. مردگان و به فرنگ رفتگان. یا حتی آنان که کس و کاری در فرنگ دارند و بسا آنان که می خواهند فرنگ را وطن کنند
سازمان سنجش اما ظاهراً به دسته دوم علاقه بیش تری دارد. دیروزکه امتحان انگلیسی به عنوان زبان خارجی داشتم متوجه شدم.
یادتان می آید در زمان های دور که در عنفوان جوانی کنکور می دادیم ساندیس نزدیک به انقضایی با ساقه طلایی بوی نا گرفته ای بهمان می دادند که مبادا در راه دانشگاه های ممکلت شهید شویم ؟
دیروز رانی در طعم های مختلف و کیک های خوش مزه گران تر از ساقه طلایی برایمان گذاشته بودند. آخر می دانید، ما دیگر بچه های چند سال پیش نیستیم. مغزهای در حال فراری هستیم که فرنگیان قابل پذیرش تشخیصمان داده اند یا می دهند. حتماً بیش تر از مازاد تولید کارخانه های داخلی می ارزیم

خارج از دستور:
در همان حالی که مشغول خوادن نتایج تحقیقات دانشمندان بر چگونگی فراگیری آواز در فنچ های نر زیر سه ماه بودم، یک باره طرح آن چه زیر موشواره گذاشته بودند توجهم را جلب کرد. شیء مزبور شکل و ابعادی مشابه همتایان خود داشت. با این تفاوت که شکل قالی ایرانی (آن هم نه محض رضای خدا قالی کاشان یا تبریز، که اقتباسی از حاشیه های نخودی- آجری ستاره کویر یزد) به آن داده بودند که حتی ریشه هم داشت اما در وسط به جای شمسه یا ترنج نام آزمون با حروف انگلیسی درشت و سیاه و مصداق وصله ناجور نقش بسته بود. دیدنش تنها این نوشته را به یادم آورد و موجب شادمانی نا به جا در بنده شد.
خلاصه بدانید و آگاه باشید که اگر امتحانم را خراب کردم همه اش تقصیر سنجش و آقای قائد است.
ضمناً بر خود لازم می دانم از سازمان سنجش که درهای ورودی را به نقش سربازان پارسی نیاراسته بود صمیمانه قدر دانی کنم. مُتُشکرم