Monday, December 6, 2010

حکماً می دانید راننده تاکسی ها با من ارتباط ویژه ای برقرار می کنند. چه در شهر خودمان با پیشنهادات بی شرمانه، چه در شهر های دیگر با تبلیغ علیه خودشان. مثلاً راننده ماشینی که من را از ایستگاه راه آهن بم تا ارگ برد آن قدر در وصف نا امنی شهر و تاکسی ها گفت و تأکید کرد حتماً سمند های زرد را سوار شوم که فکر کردم همان لحظه اجلم در قالب اشرار از صندوق عقب ماشین می رسد. خلاصه ظاهراً من مسافر نمونه ام و کلاً دوست دارند از هر چه شده صحبت کنند. آقای آژانس امروز که علت وجودی اش فقط شیرینی های جلسه دفاع دوستم بود اظهارات جالبی در مورد آلودگی هوا داشت که با رعایت امانت نقل می شود:« قدیم اگه یادتون باشه (!!!) زن ها می شستن کنار حوض لباس می شستن. بعد مثلاً مادربزرگ ما می گفت بیا تو بچه ای پات سبکه بیا از روی اینا رد شو زود تموم شه. خلاصه به قدم و اینا اعتقاد داشتن و واقعاً هم زود تموم می شد. حالا الانم قضیه همینه خانوم. اینا از اول قدم نداشتن. با خودشون بدبختی و مریضی آوردن. این آلودگی هوا هم از سر همون پا قدم ایناست.»

پ.ن:حالا هی شما غرب زده ها بیاین از حفاظت محیط زیست بگین






No comments: